نفس مامان و بابا، فاطیما جونمنفس مامان و بابا، فاطیما جونم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

✿◕ ‿ ◕✿فاطیما همه چیز ما❤❤❤

بدون عنوان

    نفس که می‌کشی، آرام می‌شوم دلت که می‌گیرد گریان   ازابتدا جزئی از همیم؛ درد می‌کشم به دنیا می‌آیی ... کودک هستی، هم‌بازی‌ات هستم؛ مدرسه می‌روی، هم‌کلاسی‌ات؛ بزرگ می‌شوی، دوست بی‌کلک... و بزرگتر که می‌شوی غریبه می‌شوم ،،گاهی ... یادت نرود، من همانم که هم بازی تو بوده‌ام همانقدر کودک همانقدر ساده که هرچه گفته‌ای، باور کرده‌ام من عوض نشده‌ام ... تو بزرگ شده‌ای ... و هرچه بزرگتر، دورتر و هنوز لبخند را بر چه...
7 مرداد 1392

تولد 2 سالگی...

      ... برای دختر عزیزتر از جانم... دخترم ای شیرین تر از شهد عسل دخترم صد شعر نو یکصد غزل     دخترم زیباترین رنگین کمان آفتاب روشن این آسمان     دخترم یک عالمه مهر و وفا برترین پیمانه جود و سخا     دخترم گلدان گلهای بهار دانه ی یاقوت زیبای بهار     دخترم بر درد بی درمان شفا یک ملک در ظاهری انسان نما   دخترم الماس انگشتر نشین شاهکاری نیست زیبا ...
2 مرداد 1392
1